The virtual mask

ساخت وبلاگ

یادش بخیر اون قدیما... زمانی که نه اینستایی بود، نه فیسبوکی و نه تلگرامی... ولی چت روم و یاهو مسنجر بود!‌‌ اون زمانا راهنمایی بودم... فکر کنم اول یا دوم! بعد از این که از مدرسه تعطیل میشدم یه راست میرفتم سراغ کامپیوتر و...

مامانم همیشه میگفت هیج وقت اسم خودم رو وارد نکنم چون کیارخ خیلی نادر بود ریسکش بالا بود واس لو رفتن:)) ... واسه همین از اسمای رایج استفاده میکردم مثل سارا، ستاره، مریم و ... ولی ارمغان مورد علاقم بود!  خلاصه اینکه اسمارو وارد میکردم و کنارش یه عدد دوبرابر سنم خودم میذاشتم که کسی شک نکنه  مثلا ارمغان۲۸!‌ اونوقت بود که عملیات شروع میشد! بیشتر توی چت عمومی چت روم چت میکردم واسه همین بعد از یه مدتی شده بودم کاربر ارشد و تاج گرفته بودم!!‌ :)) ارمغان ۲۸ روی من مونده بود!‌ برای خودم کلی رفیق پیدا کرده بودم که همه باورشون شده بود که ارمغان بودم ۲۸ ساله از تهران که دانشجوی دکترای مکانیک بود اونم تو دانشگاه شریف!:)) 

خیلیا بودن که هم رشته ای به من درمیومدند و اونجا بود که سوالات تخصصی شروع میشدو منم دست به تلفن مشدم با خالم که سوالات رو بپرسم و جواب بدم! اگه هم جواب رو پیدا نمیکردم و یا خاله جواب نمیداد طرف مقابل از چت روم به پیرون شوت میشد! (توجه داشته باشید که من کاربر ارشد بودم و میتونستم بیرون کنم افراد رو!) ... یکسری هم بودن که درخواست عکس میکردند! در این شرایط گوگل به کمک میومد و عکس دخترای ناز رو برام جستجو میکرد... منم که سیو و آپلود و ... :)) دوستان که عکس رو میدیدن شیفته میشدن و بعد از کلی سوال مثل :‌"واقعا خودتی؟" شماره ارسال می کردند! منم شماره هاشون رو توی یک دفتر یادداشت میکردم تا در کیس هایی که اونا ازم شماره میخواستن ازشون استفاده کنم!!

یادمه اون زمانا دوتا از این دوستامون که بهم دیگه زنگ زده بودند (اشتباهی!!) کارشون به فحش ، فحش کشی کشید و بعد هم قرار دعوا گذاشتن. دوروز بعد خبر بهم رسید که دست یکیشون شکسته و اون یکی چشمش قد نلبکی کبود شده بود:)) نمیدونم چرا رفته بودند پیش مدیر چت روم شکایت من رو کرده بودند؟‌ 

بگذریم از اینکه خودم مدت ها با پسری به نام سهند چت میکردم که عاشقش شده بودم و هرروز به عشق چت کردن با اون بیدار میشدم... که درنهایت با کلی اصرار عکسش رو درخواست کردم و اون موقع بود که تمام آرزوهام نقش بر آب شد... :)) 

نتیجه اخلاقی اینکه:‌ توی دنیای مجازی راحت اعتماد نکنیم به آدما! خیلیا میتونن کیارخ حقیقی باشن و ارمغان ساختگی!! خیلی راحت میشه شخصیت هارو پنهون کرد و ازشون انواع مختلف ساخت! من دیگه بزرگ شدم و کارهای گذشته برام مضحکه... دنیای مجازی هم بزرگ شده و  گریبان تعداد خیلی بیشتری رو میگیره! مواظب باشید :)

 

 

tu est mon amour de ma vie...
ما را در سایت tu est mon amour de ma vie دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kiarokh بازدید : 109 تاريخ : پنجشنبه 18 بهمن 1397 ساعت: 4:35